عکسهای جدید پسرکم
بالاخره بعد از حدودا سه ماه تاخیر، رفتیم آتلیه برای گرفتن عکسهای دو سالگیت. برای اینکه کاملا استراحت کنی و سرحال باشی، ساعت هفت بعد از ظهر وقت گرفتم تا خوب بخوابی و دیگه بهانه ای نداشته باشی. وقتی هم رسیدیم، بهت فرصت دادیم تا با فضای آتلیه آشنا بشی و غریبی نکنی. فکر میکردم این بار همه چیز به خوبی پیش میره اما چند دقیقه بیشتر نگذشته بود که از روی صندلی افتادی و زیر چونه ات کبود شد و از درد گریه ات بند نمیومد. بعد از اینکه آروم شدی، کار شروع شد و تو فقط برای صحنه اول همکاری کردی و دیگه خدا میدونه برای هر بار لباس عوض کردن و اینکه تو دوربین نگاه کنی، مامان و بابا چقدر انرژی مصرف کردند. حدود دویست تا عکس ازت گرفتند اما فقط ده تا عکس، نسبتا خوب ا...
نویسنده :
مامانی
1:28